موسم حج است و دیدار با خدا حیفم آمد که در این ایام
موسم حج است و دیدار با خدا حیفم آمد که در این ایام یادی از نوشته های زیبای معلم شهید دکتر علی شریعتی و مرحوم آقا جلال نکنم .
" انسان در میقات مثل موجودی است نیم مرده و چرکین بدن را می اندازد و سبک و آزاد میشود ، لباسهای خود را از بدن آورده و لباسهای پاک و سفید و غیر دوخت احرام را در بر میگیرد . اینجا میقات سرحد حریم خداست " و هرچه در خود بنگری می بینی که خسی هستی به میقات آمده و نه کسی که به "میعاد" و اینجا وقت ابدیت است ، یعنی اقیانوس زمان ، و میقات در هر لحظه ای و هر جا و تنها با خویشتنی...
چرا که میعاد جای دیدار با دیگری است. اما میقات زمان همان دیدار است و تنها با خیشتن .
پس در میقات بریز! ... کفن بپوش! رنگ ها را همه بشوی ... سپید بپوش ! و به رنگ همه شو.
همچو ماری که پوست بیاندازد . از من بودن خیش بدر آی . مردم شو.
ذره ای شو ، درآمیز با ذره ها، قطره ای کم در دریا " نه کسی باش که به میعاد آمده ای ،خسی شو که به میقات آمده ای"
بمیر پیش از آنکه بمیری ، جامه ی زندگیت را بدر آر، جامه مرگ را بر تن کن .
اینجا میقات است... همه من هایت را در ذئالحلیفه حفر کن ، خود را در آن دفن نما ، شاهد مرگ خویش باش.
زائر گور خویش و تقدیر نهایی حیات خود را به دست خود بیافرین ، در میقات بمیر و در صحرای میان میقات و میعاد ، مبعوث شو ، که صحرای قیامت است، افق تا افق کفن پوشان سیل خروشان سپیدها ، مردم، همه یک رنگ، یک طرح ، هیچکس هیچکس را نمی شناسد ، همه "ما" می شوند .
وقتی از منی بدر آیی خود را نفی کنی ، در" ما" حلول کنی هر کس یک جامعه می شود . نمود . خود یک "امت" میشود چنانکه ابراهیم یک "امت" شده بود "ان ابراهیم کان امت"
و تو اکنون می روی تا ابراهیم شوی!
همه همدیگر می شوند یکی همه می شود و همه یکی ، م جامعه شرک به توحید میرسد ، امت می شود . و امت جامعه ایست در راه "ام" یعنی آهنگ ، حرکت به سوی مقصدی ، عزیمت به سوی قبله ای ، اجتماعی نه برای بودن که شدن. نه برای سعادت . که کمال ، نه آرامش که جنبش و نه اراده که رهبری و نه حکومت که "امامت"