دفتر بودجه وزارت آموزش و پرورش

وبلاگ غیر رسمی دفتر بودجه و گروههای بودجه استانها

دفتر بودجه وزارت آموزش و پرورش

وبلاگ غیر رسمی دفتر بودجه و گروههای بودجه استانها

حکایت مرد فاضل !!!!

روزگاری مردی فاضل زندگی می‌کرد و هشت‌ سال تمام مشتاق بود راه خداوند را بیابد؛
او هر روز از دیگران جدا می‌شد و دعا می‌کرد تا روزی با یکی از اولیای خدا و یا مرشدی آشنا شود.
یک روز هم‌چنان که دعا می‌کرد، ندایی به او گفت به‌جایی برود ، در آن‌جا مردی را خواهد دید که راه حقیقت و خداوند را نشانش ‌خواهد داد.
مرد وقتی این ندا را شنید، بی‌اندازه مسرور شد و به ‌جایی که به او گفته شده بود، رفت.
در آن ‌جا با دیدن مردی ساده، متواضع و فقیر با لباس‌‌های مندرس و پاهایی خاک‌ آلود، متعجب شد!
مرد آن اطراف را کاملاً نگاه کرد اما کس دیگری را ندید. بنابراین به مرد فقیر رو کرد و گفت : روز شما به ‌خیر.
مرد فقیر به ‌آرامی پاسخ داد: هیچ‌وقت روز شری نداشته‌ام !
پس مرد فاضل گفت: خداوند تو را خوشبخت کند !
مرد فقیر پاسخ داد: هیچ‌گاه بدبخت نبوده‌ام !!!
تعجب مرد فاضل بیش‌‌تر شد: همیشه خوشحال باشید ...
مرد فقیر پاسخ داد: هیچ‌گاه غمگین نبوده‌ام !!!
مرد فاضل گفت: هیچ سر درنمی‌آورم. خواهش می‌کنم بیش‌تر به من توضیح دهید.
مرد فقیر گفت: با خوشحالی این‌کار را می‌کنم.
تو روزی خیر را برایم آرزو کردی درحالی‌که من هرگز روز شری نداشته‌ام زیرا در همه‌حال، خدا را ستایش می‌کنم.
اگر باران ببارد یا برف، اگر هوا خوب باشد یا بد، من هم‌چنان خدا را می‌پرستم.
اگر تحقیر شوم و هیچ انسانی دوستم نباشد، باز خدا را ستایش می‌کنم و از او یاری می‌خواهم بنابراین هیچ‌گاه روز شری نداشته‌ام.
تو برایم خوشبختی آرزو کردی در حالی‌که من هیچ‌وقت بدبخت نبوده‌ام
زیرا همیشه به درگاه خداوند متوسل بوده‌ام و می‌دانم هرگاه که خداچیزی بر من نازل کند،
آن بهترین است و با خوشحالی هر آن‌چه را برایم پیش‌بیاید، می‌پذیرم.
سلامت یا بیماری، سعادت یا دشمنی، خوشی یا غم، همه‌ هدیه‌هایی از سوی خداوند هستند ...
تو برایم خوشحالی آرزو کردی، در حالی‌که من هیچ‌گاه غمگین نبوده‌ام زیرا عمیق‌ترین آرزوی قلبی من،
زندگی‌کردن بنا بر خواست و اراده‌ی خداوند است ... 

درادامه یه مطلب جالب بخوانید===>

چگونه زن خود راروانی کنیم !!!! 

گرچه می دونم هیچکدوم از متاهلین عزیز جرات انجام حتی یک موردشم ندارن ولی محض خنده براتون می فرستم

1- وقتی بعد از یک روز شلوغ براتون غذا درست کرد و با تمام خستگی کنارتون نشست بهش بگید : ممنون عزیزم ، خوب شده ، ولی کاش قبل از درست کردنش به مامانم زنگ میزدی و طرز تهیه این غذا رو ازش میپرسیدی ...

2- وقتی در جمع فامیل خودتون هستید شکم بزرگ پدرزنتون رو سوژه خنده همه قرار بدهید.

3- از صبح کتونی پا کنید و تا شب هم از پاتون در نیارید تا جورابتون بوی گربه مرده بگیرد و بعد با همان جورابها برید توی رختخواب.

4- به صورتش نگاه کنید و باحالتی متاثر بگید: عزیزم چقدر پیر شدی ...

5- وقتی تخمه میخورید پوستهای تخمه را هر جای بریزید غیر از بشقاب جلوی دستتون.

6- همیشه آب را با بطری سر بکشید.

7- وقتی زنتون حواسش کاملا به شماست وانمود کنید زنتون رو ندیدید و یواشکی به بچه هایتون بگید:دوست دارید براتون یک مامان خوشگل بیارم!!

8- وقتی با تلفن صحبت میکنید به محض ورود همسرتون با دستپاچگی بگید :باشه ، من بعدا بهت زنگ میزنم ...
و سریع گوشی رو قطع کنید ...

9- همیشه از گیرایی چشمهای دختر خاله ترشیده اتون تعریف کنید...

10- خاطرات شیرین دوران مجردی خودتون رو با دوست های داشته و نداشته خودتون براش تعریف کنید ...

11- وقتی با اون تو رستوران هستید با صدای بلند باد گلو بزنید ...

12- او را با اسمهای مختلف مثل :سمیرا ،مریم ، پریسا، آتنا، شیوا... صدا کنید و بعد بگید ببخشید عزیزم این روزها حواسم زیاد جمع نیست ... 


13- سعی کنید یک چادر مسافرتی خوب یا ماشین راحت بخرید که شبهای که قرار است بیرون از خونه بخوابید ، زیاد سختی نکشید..

نظرات 1 + ارسال نظر
اورانوس یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:03 ق.ظ

آقا سعید سقایی
برای مطلب دوم تون
نوشتنش هم جسارت می خواد چه برسه به انجام دادنش.
لنگه کفش هم برای تنبیه کمه

سلام
در زندگی شجاع باش
خوراکش یه اتومبیل جادار و یه کیسه خوابه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد