دفتر بودجه وزارت آموزش و پرورش

وبلاگ غیر رسمی دفتر بودجه و گروههای بودجه استانها

دفتر بودجه وزارت آموزش و پرورش

وبلاگ غیر رسمی دفتر بودجه و گروههای بودجه استانها

نوستالژیا

نمی دانم اولین بار با این واژه کجا آشنا شدم

شاید سالهای آخر دبیرستان بود و من تشنه دانستن و پاتوقم جشنواره فیلم فجر سالهای میانی دهه ۶۰ که هر جور شده بود کلاسهای فوق العاده بعدازظهر را قیچی می کردیم و اگر ایام غیر جشنواره بود استادیوم امجدیه بازیهای استقلال و اگر ایام جشنواره سینما عصرجدید ( در آن سالها فقط جشنواره فیلمهای خارجی می رفتیم و عصرجدید ۱ و ۲ ) و بعد چه کیفی داشت که این سالنها فیلمهای تارکوفسکی و پاراجانوف و روفنشتاین را به زبان اصلی پخش می کردند و ما برای کلاس هم که شده لابلای غولهای نقد فیلم آن زمان بر می خوردیم و داخل سالن می شدیم


القصه در این اثنا بود که واژه ای تکرار می شد و آن این بود :

نوستالژیا

من معنی آن را نمی فهمیدم و وقتی فهمیدم با آن ارتباط برقرار نکردم چرا؟

چون ۱۵ / ۱۶ سالگی چقدر بود که نوستالژی آن چه باشد

اما دو سه ماهی که گذشت احساسات نوستالژیک را در خود پیدا کردم:

نوستالژی ایام انقلاب : حس خوب کوکتل- مولوتف درست کردن برای  پارتیزانهای و همافرهای سر کوچه امان که ده روز جلوی گاردیها را گرفتند

حس زیبای کشاندن پیتهای بیست لیتری نفت برای ناتوانان محل .

حس قشنگ چای بردن ساعت سه صبح برای پدرانمان که سر کوچه کشیک می دادند ...

حس عجیب پر کردن خشاب بیستایی ژ-۳ های همافران بالا پشت باممان که تک تیراندازهای گاردی را ذله کرده بودن و در آخر حس قشنگ ۲۲ بهمن / به قول فرهاد :

بوی عیدی - بوی کاغذ رنگی ... آخ که چقدر این موسیقی عیدی فرهاد که این روزها تلویویزیون هم کلیپش رو ساخته به آدم حس نوستالژیک می ده ....

به هر حال اینجوری ما معنای نوستالژی رو درونی کردیم و کشوندمیش تا حالا ...

اگر الان بخواهم احساسات نوستالژیک خودم رو بگم مثنوی هفتادمن کاغذ می شود .

اینها همه صغری قضیه بود اما کبری قصه....

از میان نوشته های همکارانمان نوستالژی نویس اول قادر است

بی برو برگرد تو تمام نوشته هاش این حس فریاد می زنه  .

نفر بعدی با هم دیگه خراسان شمالی و قم هستند که اولی از ایلات و دومی از حرم این حس را گرفته است .

ما بقی همکاران نه اینکه این حس را ندارند چون کم نوشته اند در رتبه بعدی هستند مثلا :مازندران که یک متن داشت یا کرمان که با یک متن نوستالژیای کویر را به یادمان اورد اما دیگر رها کرد و یا خوزستان که نوستالژی زمانی می نویسد یا همینطور رضوی و کردستان .........

اما خودم

دقیقا پنج سال پیش در چنین روزهایی به بودجه آمدم خسته از ۱۲ سال فناوری بودن به دنبال دنج اما در اینجا آنقدر دریادلان استانها را دیدم که دنجی جا را در وسعت ۱میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار و یکصد و نود و پنج کیلومتر یافتم .

نمی دانم ولی دوست دارم این بودجه و این همکاران استانی  برایم هیچ وقت نوستالژی نشوند باور کنید کندن دل از جمع بودجه ای ها دشوار است چه ستادی باشند چه استانی.

اگر باور نمی کنید مطمئنم که همکاران بودجه را نمی شناسید

یا حق

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد