دفتر بودجه وزارت آموزش و پرورش

وبلاگ غیر رسمی دفتر بودجه و گروههای بودجه استانها

دفتر بودجه وزارت آموزش و پرورش

وبلاگ غیر رسمی دفتر بودجه و گروههای بودجه استانها

یه روز یه ترکه ......

می دونم که جمع ما بودجه ای های آموزش و پرورش اونقدر فهیم هست که نوشته ادامه تکرار مکرراته و

می دونم که می دونید من عادت ندارم که کپی/ پیست کنم اما باور کنید متن ارسالی برام اونقدر زیبا بود که مجبورم کرد ( فکر کنم برای چهارم یا پنجمین بار ) در این وبلاگ از جایی کپی کنم ...

با درود به دوستان آذری خوبم : قادر - نوذری و جعفری تبریز

منصور و خاقانی اردبیل.

گلستانی و قنبری و دیلمقانیان ارومیه .

ناصر احمدی و ندرلو و کلانتری زنجان .

نوری همدان و

دوستان لر باصفا:

سید موسوی خرم آباد .

حاجی اسکندری شهرکرد .

جاویدی یاسوج .

حبیبی همدان .

و همکاران خوزستان . (اونهایی شون که لرن ) .

قزوینی های با کلاس :

شیرخانی و جواد آهنی و افشار .

گیلانی ها و مازنی های با محبت :

محمدی و پسند و موحد رشت .

حاجی یونسی و بهنام کرمانی ساری .

از این دوستان یاد کردم چون مطلب ادامه در مورد این استانهاست خیلی طبیعیه که اگر در مورد استانهای دیگر هم مطلبی دیدم حسب مورد از آن سروران هم یاد خواهم کرد .

یک روز یه ترکه 

 

  
در روزگاری که بهانه های بسیار برای گریستن داریم  
شرم خندیدن، به  مضحکه هم میهنان مان را بر خود نپسندیم.  
کار سختی نیست نشنیدن، نخواندن و نگفتن لطیفه های توهین آمیز...
با اراده جمعی این عادت زشت را به ضدارزش تبدیل کنیم.
رخشان بنی اعتماد
 

 
یک روز یه ترکه

 
اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان.. ؛

خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛

یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد، جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو، برای اینکه ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم

  یه روز یه رشتیه..

اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛

برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلق شاه تلاش کرد، برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه؛

اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد

 یه روز یه لره...

اسمش کریم خان زند بود، موسس سلسله زندیه؛
ساده زیست، نیک سیرت و عدالت پرور بود و تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز می کرد

 یه روز یه قزوینی یه...

به نام علامه دهخدا ؛
از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بفرد بود و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد

یه روز ما همه با هم بودیم...، ترک و  رشتی و  لر  و  اصفهانی


تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند... ؛

 حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم، به همدیگه می خندیم!!! و اینجوری شادیم

این از فرهنگ ایرانی به دور است. آخه این نسل جدید نسل قابل اطمینان و متفاوتی هستند

پس با همدیگه بخندیم نه به همدیگه
 
 
آنقدر این ایمیل را بفرستیم و
 بخوانیم تا عادتهای قجری در خندیدن به
 هموطن( آنکه در دیده ما جا دارد ) در ما بمیرد
 و با هم یکی  باشیم
مثل همیشه،
 مثل زمانهای سختی و مثل زمانهای جشن و افتخار

نظرات 2 + ارسال نظر
یکی... دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:12 ق.ظ

بحث دست انداختن قومیت ها عموما از ساکنین شهر شما که حالا پایتخته شروع شده . در به درایی که یادشون رفته کی اند و ننه باباشون کجایی اند آخر کلمات رو میکشن میگن لهجه پایتختیه
یه چیز دیگه اسم و فامیل همکارا تو این وبلاگ جایی نداره.ننویسی بهتره

یه چیز یادت رفت
یه روز یه کـــــرد. . .

این وبلاگ با اسم بردن از همکاران شروع شده
دست انداختن قومیت ها هم کار استعمار پیر انگلستان است
( کشوری که سابقه جوک ساختن در مورد
اسکاتلندی ها :اصفهانی ها ما
ایرلندی ها : لرهای ما
فرانسوی ها : رشتی ها ما
آلمانی ها : آذری ها)
ما رو داره اگر به منابع داخلی خودشون مراجعه کنی ( به خصوص 30-40 سال پیش) جوکهایی رو می بینی که ما به ازای ایرانی آنها رو من آوردم و دولت فخیمه از آنها به هر دلیلی کینه داشت
اسکاتلندیها : مقاومت دلیرانه آنها
ایرلندیها : استقلالش
فرانسویها : جنگهای صدساله و ناپلئون
آلمانی ها : دو جنگ جهانی
در ضمن شیوه نگارش شما دوست عزیز خیلی جالب نیست :
"در به درایی که یادشون رفته کی اند و ننه باباشون کجایی اند .."
لزوما به لحاظ بهره مندی پایتخت از امکانات تحصیلی یا اقتصادی دو قشر از شهرهای دیگر به سمت پایتخت کوچ می کنند :
آنکه در شهر خود برخوردار است و برای بهره گیری از امکانات بهتر و تعامل ببشتر به پایتخت می آید که نظیر این پدیده را در چهل سال اخیر در مهاجرت نخبگان علمی و اقتصادی ایران به اروپا؛آمریکای شمالی و استرالیا می بینیم .
آنکه در شهر ( یا روستای)خود بی چیز است و اصطلاحاآفتاب نشین است و به دنبال شهر آرزوها روانه پایتخت می شود .
که اولی مرکز شهر و دومی حاشیه آن را متورم می سازد .

سعید دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:17 ق.ظ

وقتی تو برنامه نوروزی صدا و سیما یه سال آذری ها رو دست میندازن یه سال شمالیها یه وقت علی آبادی ها رو دست میندازن یه روز معلم ها به مسخره میگیرن و ۷۰ درصد همشهری های شما این سریالهای مسخره رو جالب و سرگرم کننده ارزیابی میکنند دیگه چه جای گلایه ای ؟

؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد