این روزها تو وزارتخانه مشغولیاتمون یک کم زیاد شده البته بعضی چیزهاش کم شده :
اول اونی که کم شده رو خصوصی به بعضی استانها می گم البته مطمئنم که اگه به حاجی حیدری سیستان بگم دیگه از حوالجاتش به ما کم می کنه ( سوء تعبیر نشه حاجی همیشه دعای خیرش همراه ماست )
قضیه پرداخت متمرکز است که درگیرش شدم ( خدا آخر و عاقبتمون رو بخیر کنه )
بعدش دیگه کم که آوردم به چهار گوشه کشور متوسل شدم و گفتم بابا بسم اله :
اول : یاشاسین آذربایجان قادر رو صدا کردم
دوم : حاجی اخوان رو گفتم که تیمش رو راه بندازه
سوم : به آقای افضلی زنگ زدم و گفتم : بابا یک چنگی بر خمانه کشیدی و رفتی ....
چهارم : حاج آقا خواجه سروی که از دارالعباده زنگ زده بود گفتش حاجی این گوی و این میدان .
اما درستاد : عزیز شمسایی که سرمای توپی خورده و یک خط در میون دکتر و آمپول و سرنگ و ...
حتی جواب تلفن استانها رو هم نمی ده ( تازه بنده واسطه برخی از حوالجات دوستان به ایشان هم هستم . )
منهم امروز اونقدر سرم شلوغ شد که تواتاق نبودم . اومدم دیدم یه میس کال دارم اونهم با چه پیش شماره ای ۰۲۸۱ حالا الان غروبی موندم چه جوری به دوست خوبم جواد آهنی زنگ بزنم
میترسم شنیده تهران تعطیله میخواد ما رو ولایتشون دعوت کنه باز خوبه که خبر تعطیلی ساعت ۱۶ تکذیب شد - آقا ی آهنی ما خیلی مخلصیم