دفتر بودجه وزارت آموزش و پرورش

وبلاگ غیر رسمی دفتر بودجه و گروههای بودجه استانها

دفتر بودجه وزارت آموزش و پرورش

وبلاگ غیر رسمی دفتر بودجه و گروههای بودجه استانها

بازگویی یک حادثه ی تلخ

از کودکی چندین زلزله دیده ام ، امّا این یکی با آن ها خیلی فرق داشت ساعت حدود 4:55 بعدازظهر بود که یک دفعه همه چیز با شدّت شروع به لرزیدن کرد.

وای خدای من زلزله ! ! !

در آپارتمان طبقه 9 هستیم . چه کار کنیم؟ آیا کاری از دستت برمی آید؟ فقط باید خانواده و بچّه های کوچکت را بغل کنی و زیر یک ستون که به خیال خودت شاید از بقیّه ی جاها محکم تر باشد بایستی.

زیر پایت می لرزد و  به جایی بند نیستی لامپ های  آویز به این طرف و آن طرف می رود  همه  چیز  بالا و پایین می شود. چشمانت ترک خوردن بعضی قسمت ها را می بیند و با هر لرزشی این ترک ها از هم جدا می شود و دوباره به هم می چسبند و تو هر لحظه انتظار داری که از هم جدا شده و آوار بر سرت خراب شود.

  خدایا چرا این لرزش این قدر طول می کشد و تمامی ندارد ؟  حدود   15 الی 20  ثانیه ای  که برای  تو بیش از یک ساعت می گذرد . در این وقت احساس می کنی آخرین دقایق  عمرت را سپری می کنی  و شاید دقایق و یا ثانیه ای دیگر نباشی . چه کار می توان کرد ؟  

 

فقط در آن لحظه از خدای خود کمک می طلبی و صلوات می فرستی ، بسم ا... و تشهد می گویی و از او می خواهی که تو را نجات دهد. و به راستی به جز او از کسی کاری بر می آید؟ و فقط او می تواند تو را نجات دهد و به جز او کسی را نداری .

تجربه آموخته که همیشه بعد از زلزله اول زلزله دوم تا 20 دقیقه خواهد آمد سریع لباس می پوشیم تا به فضای باز برویم.

از بد شانسی پایم به علّت در رفتگی در گچ است چگونه با عصا از پله ها پایین بروم؟ ولی چاره ای ندارم آسانسور خطرناک تر است.

همسایه ها با سرعت باد از من سبقت گرفته و می روند و هر کس به فکر نجات جان خود است. چه شیرین است این جان !

لنگان لنگان به طبقه ی سوم رسیده ام که زلزله دوّم با شدّت و صدای سهمگین می آید صدای خرد شدن سنگ ها و ناله هایشان از زیر زمین شنیده می شود . اتومبیل های پارک شده  بالا و پایین می پرند . ساختمان های  بــزرگ ، برج های آپارتمانی مانند پر کاهی در جای خود می رقصند .

حالا وجود خود را از نظر سنگینی و بزرگی با این ساختمان های عظیم مقایسه کن . متوجه می شوی که چقدر کوچک و ناتوان  هستی . وقتی آن ها توان مقاومت در برابر زلزله را ندارند تو چگونه می توانی مقاومت کنی ؟

به نظرم آمد که روز قیامت را چگونه تحمّل خواهیم کرد؟ و چه سخت است آن روز !

در واقع زلزله ، ذرّه ای از عظمت و قدرت لایزال خدا را به انسان نشان می دهد.

به زحمت به فضای باز رسیدم همه ی اهالی مجتمع مسکونی در پایین بودند وحشت در صورت همه ی آن ها دیده می شد . رنگ همه ی صورت ها به سفیدی گراییده بود.

بعضی با پای برهنه و بعضی با لباس زیر و همه از هم می پرسیدند : « نترسیدید؟ »

البته بعضی نیز قیافه حق به جانب گرفته و اظهار می کردند : « بابا ترس ندارد ! » و سعی می کردند خود را نترس نشان دهند . امّا  با اوّلین پس لرزه شدید «رنگ رخسار خبر می دهد از سر ضمیر»

حالا که به فضای باز رسیده ای و کمی آرام گرفته ای به یاد پدر و مادر و سایر بستگانت می افتی .

دست به گوشی خود می بری و متأسفانه با هر پس لرزه ای دیگر موبایلت به درد نمی خورد و  بوق « شبکه اشغال است» پخش می شود . ارتباط به کلّی قطع است . هیچ کس موفق به تماس نمی شود. با خود می پرسی چرا در این مواقع باید این طور باشد؟

چاره ای نیست بایدتحمّل کنی تا یکی ، دوساعت بعد موفق به تماس و جویای حال بستگان شوی .

اوّلین اخبار می رسد : «کانون زلزله در اهر است . ورزِقان نیز لرزیده است.»

 در دلت برای مردم این شهر ها دعا میکنی . چرا که خود طعم زلزله را چشیده ای !  و از نزدیک آن را احساس نموده ای.

خدا یا چه سهمگین است خشم زمین و ما فقط به تو پناه می بریم.

هنوز خبری از خسارات مالی و تلفات جانی نرسیده است. آرزو می کنی که انشاا... زلزله به خیر گذشته است.

ولی مگر پس لرزه ها اجازه می دهد که به خود بیایی و یا فکرت کار کند.

پس لرزه های کوچک و بزرگ پشت سر هم می آیند.

 خدایا به مردم و روستائیان اهر ، هریس و ورزقان خودت کمک کن . الآن آن ها چه حالی دارند ؟ و چه لحظه های وحشتناکی را تجربه می کنند.

آن ها که شاهد مرگ فرزندان معصوم خود بوده اند و یا جسد بی جان این کودکان بی گناه را از زیر آوار به دست خود خارج کرده اند.

تعدادی نیز اصلاً چیزی احساس نکرده و در همان لحظات اوّل جان به جان آفرین تسلیم قضا شده اند.

صدای آژیر آمبولانس ها و هلی کوپتر ها شنیده می شود و رادیو اطلاعیه می دهد: « جلوی بیمارستان ها را خلوت و راه ها را باز بگذارید تا مجروحان را به آن جا انتقال دهیم .»

اوّلین تصاویر تلویزیونی را از بیمارستان شهدا و بیمارستان امام رضای(ع) تبریز نشان می دهند مجرحان اکثراً از دست و پا و یا از سر و گردن شکستگی دارند.

 خبرنگار از پدری می پرسد که بالای سر  فرزندت ایستاده ای ؟  حالش خوب است ؟  که پدر با نهایت تأثر شدیداً گریه می کند و می گوید سه فرزندم را زیر آوار از دست داده ام و این فرزند برادرم است که آورده ام.

و دیگر مجروحان چه ماجرا های دلخراشی که تعریف نکردند.

با تصوّر این تصاویر و مصیبت های این روستائیان ساده دل در ذهنم ، اشک در  چشمانم جمع  می شود و  چون نمی توانم آن طور که باید و شاید آن اوضاع را وصف کنم ناراحت می شوم. همه که نمی توانند قلم «علی آقا» را داشته باشند.

چه انسان های روزه دار و مؤمنی که منتظر شنیدن صدای اذان برای افطار بودند ولی با زبان روزه به دیدار معبود خود رفتند.

در تبریز شب اول را همه در پارک ها و در فضای سبز گذراندند و کمتر کسی به فکر افطار بود زیرا پس لرزه ها و وحشت حاکم در دل ها ، اجازه رفتن و غذا آوردن از منزل را نمی داد و این کار جرأت لازم داشت.

بازار شایعات نیز داغ است : «یکی می گوید :  زلزله بعدی ساعت 2 نصف شب است .» « دیگری می گوید : گسل تبریز فعال شده و یا گسل ورزقان آن را فعال خواهد کرد .» « فرد دیگری می گوید از شدّت زلزله سدّ ستارخان ترک برداشته و احتمال شکستن و سیل نیز وجود دارد.»

و تو با شنیدن این اخبار هر لحظه با دلهره منتظر پس لرزه بعدی هستی .

 

اینک پس از 7 روز از آن شب ترسناک می گذرد و پس لرزه های بزرگی چون 8/4 ، 3/5 ، 5 ، 7/4 و ... ریشتر آسایش را چه از مردم زلزله زده و چه از مردم سایر شهرهای نزدیک  

مثل تبریز سلب کرده و مردم با دلهره به زندگی خود ادامه می دهند و اکثریت در زیر چادر ها روزگار می گذرانند.

 اکثر کودکان آذری که زلزله را احساس نموده اند از نظر بهداشت روانی  دچار مشکل شده  و به  خانه های خود نمی روند و والدین خود را با مشکل روبرو کرده اند.

دو شب  بعد از زلزله کارشناسان و زمین شناسان به تلویزیون آمدند و تا 30 :2 نصف شب بحث و صحبت کردند ولی من که تا آخر نفهمیدم که آیا گسل تبریز فعال خواهد شد یانه ؟ پس لرزه ها کی تمام می شوند؟ و هزاران سوال بی جواب.

بنی آدم اعضای یکدیگرند

البته از فردای آن روز همه بسیج شدند و به همراه مسئولین دولتی به یاری زلزله زدگان شتافتند و هم میهنان نیز از سایر استان ها خارج از فرهنگ ، زبان ، و آداب و... با نهایت حس انسان دوستی از نظر مادّی و معنوی کمک های خود را از خواهران و برادران دینی خود دریغ نداشتند و آن ها را در این مصیبت تنها رها نکردند. در سازمان انتقال خون تبریز جای سوزن انداختن نبود . « آفرین به این مردم و باز هم آفرین به این مردم نوع دوست »

در پایان از تمامی دوستان چه از دفتر بودجه و یا سایر همکاران استان ها که بعد از شنیدن خبر زلزله جویای حال بچّه های بودجه آذربایجان شده و نیز با زلزله زدگان اهر، هریس و ورزقان اظهار همدردی نموده اند کمال تشکر و سپاسگزاری را دارم . التماس دعا و اجرتان با خدا

تنها ساختمان استوار روستای گوره‌درق در برابر زلزله

حادثه غم‌بار زلزله در ایران که کشوری زلزله‌خیز است، حادثه غریبی نیست، هر چند وقت یکبار زمین می‌لرزد و دل‌ها را می‌لرزاند و دوباره آرام می‌شود. هنوز خاطره تلخ زلزله رودبار و منجیل و بم فراموش نشده است که دوباره رخت سیاه برای از دست دادن تعدادی از هموطنان در زلزله آذربایجان شرقی تن می‌کنیم.

در روستای زلزله زده گوره درق که از توابع شهرستان اهر است، همه منازل خراب شده‌اند، حتی مسجد روستا نیز کاملاً ویران شده است.

روستاییان تنها متعجب به آوارها می‌نگرند، انگار هنوز باور ندارند که دار و ندارشان زیر این آوارهاست.ما درست در کنار تمام این ویرانی‌ها، ساختمانی پاربرجاست و تنها ساختمان این روستاست که از گزند زلزله جان سالم به در برده است.


این مدرسه که در سال ۱۳۳۸ احداث شد و دوباره در طرح تخریب و بازسازی مدارس، بنای مجدد شده است، اکنون امید مردم روستاست.

رضا صدیقی فرماندار اهر می‌گوید: در برخی روستاهایی که ۱۰۰ درصد تخریب شده اند، مدارس سالم هستند و حتی از مدارس برای خدمات‌رسانی به مردم استفاده شده است.

وی اضافه می‌کند: وقتی در روستاها به بازدید می‌پرداختیم، سالم ماندن مدارس جدید، بازسازی و مقاوم‌سازی شده بسیار خوشحال کننده بود و باعث شد تا مردم روستا نیز از فضای مدرسه بتوانند استفاده کنند.

اینجا وطن من است

اینجا وطن من است 

  

قبل از اینکه "توتم" این قلم شکسته ام را بر صفحه آوارها به حرکت بیاورم .  

می خواهم از صمیم قلب

ادامه مطلب ...

تسلیت برای عصر شنبه آذربایجان....

عصر شنبه تو اداره بودم دور و بر ساعت شش ...

تقریبا کارم تموم شده بود که مهر و فارس رو خواستم چک کنم ...

خبر عجیبی بود . خبر لرزیدن و لرزش زمین قبل ترش هم در مورد آذربایجانغربی نوشته بود و میاندوآب اما این یکی انگار فرق می کرد.

دقایقی بعد اخبار تکمیلی " 6.3 " ریشتر . ایندفعه باز هم لرزید اما دلم : قادر خوبه ؟ خانواده اش چطورن؟ آخه داره می گه (نوشته ):ورزقان و هریس و اهر ( موطن) قادر.

می گیرم: 0914...

اصلا انگار نه انگار یه جورایی خط موبایلش قطعه 

دوباره می گیرم : فراقی رو باز هم . گوشی او نهاهم مثل قادر و نوذری انگار وصل به جایی نیست.

دلشوره می گیرتم ، تلویزیون هم که چیزی نمی گه اما مهر و فارس داره خبرهاشون شلوغ تر می شه از داخل اونها می شه صدای ضجه فرزندان بی مادر و شیون مادر بر فراز تل خاک به جا مانده از آنچه کاشانه اش بوده و بغض فرو خورده پدر را می شد حس کرد .

ساعت نزدیک هفت بود که بالاخره خط قادر راه داد : الو سلام کجایی ؟

. تو فضای باز ؟

. چی شده اونجا ، تبریز چطوره ؟

. همه بیرونن علی ، نمی دونه چه خبره

. یعنی تبریز هم لرزیده ؟

. آره حسابی ، من که تبریز رو اینجوری ندیدم.

( یه لحظه با خودم کلنجار می رم ، گفتم شاید نمی دونه مرکز زلزله اهر بوده اما دل به دریا زدم )

. راستی از اهر چه خبر ؟ خانواده ات خوبن ؟

. آره اونها هم خوبن ؟

دیگه مابقی تعارفات معمول بود و تماس رو قطع کردم .

اومدم خونه

به هر ترتیبی بود : شبکه سهند رو گرفتم و از اون شب تا به حال تلویزیون رو سهند قفل شده

انگار نه انگار که گوینده و گزارشگر و مصیبت زدگان آذری صحبت می کردند .

همه را متوجه می شدم .

فرزند زیر آوار مانده که دیگر زبان نمی خواهد .

یا آن زن و شوهر که در بزنگاه نهایی همه دیگر را برای ابد نگاه داشته اند .

.

.

.

دیشب اما گزارشگر سهند قیامت کرد . به روستاهایی هیق و ... از توابع هریس و غیره می رفت و اما همان گزارشگر به مناسبت نوروز به آن روستاها رفته بود و از بچه ها و ازدواج آنها گزارش گرفته بود و اکنون از کومه های خاک و مزار آنان ...

دفتر برنامه و بودجه این مصیبت را به همو طنان عزیزمان تسلیت گفته و به خصوص با همکاران بودجه آذربایجانشرقی ( قادر - فراقی - نوذری و جعفری) و همکارانشان در ورزقان و هریس و اهر اعلان همدردی می نماید .

تسلیت

کوفه امشب التهاب محشر است  //  کوفه امشب کربلایی دیگر است
جبرئیل آوای غم سر داده است  //  در فلک شوری دگر افتاده است
تیر غصه بر دل زارم نشست  //  تیغ دشمن فرق مولایم شکست
قلب مجنون سوی صحرا می رود  //  حیدر)ع( امشب سوی زهرا میرود

با تسلیت ایام شهادت مولای متقیان (ع)در مناجات شبانه شبهای قدر التماس دعا داریم

شب قدر

امشب تمام آینه ها را صدا کنید.

گاه اجابت است رو به سوی خداکنید.

ای دوستان آبرودار در نزد حق، درنیمه شب قدر مارا هم دعا کنید.

تبریک و تهنیت

با عشق حسن(ع) من به جهان ناز کنم  //  افطارمو با نام حسن باز کنم
صد شکر که درک شب قدر رمضان
  //  با جشن ولادتش من آغاز کنم

میلاد مسعود کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (ع) مبارکباد.

10 رمضان، سالروز وفات مهربان یار و یاور رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و نیکو مادر مؤمنان حضرت خدیجه کبری(علیها السلام)تسلیت باد.

فضیلت ماه مبارک رمضان

  

فضیلت ماه مبارک رمضان

پیامبر اکرم(ص)  مى‏فرماید: « ماه رجب ماه خدا و ماه شعبان ماه من و ماه رمضان، ماه امت من است، هر کس همه این ماه را روزه بگیرد بر خدا واجب است که همه گناهانش را ببخشد، بقیه عمرش را تضمین کند و او را از تشنگى و عطش دردناک روز قیامت امان دهد. »


ادامه مطلب ...