خشکسالی شده بود.بزرگتر ها همه ناراحت بودند که امسال وضع محصول با این خشکسالی چه خواهد شد.
کلاس چهارم ابتدایی - سال 1354 - یکی از مناطق دور از مرکز
بچه ها خانم معلم یک قفلی به در خونه خودش میزنه که کلید نداره دورش شماره داره باید بچرخونیش تا باز بشه اینو یکی از همکلاسی ها گفت و بعد از اون بچه ها یکی یکی و دزدکی رفتن در خونه خانم معلم تا قفل بدون کلید را ببینند
دوران کودکی هم حال و هوایی داشت
از قصه های مادربزرگ گرفته تا کارتونهای تلویزیون. دنیای رنگارنگ و زیبایی بود عاری از دغدغه های بزرگترها.
همیشه به این می اندیشم که تمام کائنات و هستی ، هستند و این ما هستیم که غافلیم نیستیم باید همانند آب باشیم که هیچ صخره و هیچ مانعی نمی تواند سد راهش شود یا آنرا به حرکت در می آورد یا یا آنرا کنار می زند و به راهش ادامه می دهد و حتی از فرو افتادن هم هراس ندارد چرا که با ریزش خود از صخره ها آبشار زیبا را بوجود می آورد که همه از تماشایش هم لذت می برند و وقتی فرومی ریزد رودی می شود خروشان و به دریا می پیوندد و دریا می شود.رود هیچگاه یک مسیر را دوبار طی نمی کند مسیرش را آنقدر ادامه میدهد تا وارد دریا شود و خود نیز دریا شود.
تا بعد...
یک سوال مهم دوست دارید زندگی شما در 5 سال آینده چطور باشد؟ آیا تا بحال این سوال را از خود پرسیده اید؟
ادامه مطلب ...