روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید . روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و
زنی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه ای که دامادهایش به او دارند را ارزیابی کند.
یکی از دامادها را به خانه اش دعوت کرد و در حالی که در کنار استخر قدم میزدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت. دامادش فوراً...
روزی کسی به خیام خردمند ، که دوران کهنسالی را پشت سر می گذاشت گفت : شما به یاد دارید دقیقا پدر بزرگ من ، چه زمانی درگذشت ؟! خیام پرسید : این پرسش برای چیست ؟ آن جوان گفت : من تاریخ درگذشت همه خویشانم را بدست آورده ام و می خواهم روز وفات آنها بروم گورستان و برایشان دعا کنم و خیرات دهم و... خیام خندید و گفت : آدم بدبختی هستی ! خداوند تو را فرستاده تا شادی بیافرینی و دست زندگان و مستمندان را بگیری تا نمیرند تو به دنبال مردگانت هستی ؟!... بعد پشتش را به او کرد و گفت مرا با مرده پرستان کاری نیست و از او دور شد .
بودجه ایلام
سهشنبه 2 شهریورماه سال 1389 ساعت 01:14 ب.ظ
چرچیل(نخست وزیر اسبق بریتانیا) روزی سوار تاکسی شده بود و به دفتر BBC
برای مصاحبه میرفت.
هنگامی که به آن جا رسید به راننده گفت آقا لطفاً نیم ساعت صبر کنید تا من برگردم.
راننده گفت: "نه آقا! من می خواهم سریعاً به خانه بروم تا سخنرانی چرچیل را
از رادیو گوش دهم" .
چرچیل از علاقهی این فرد به خودش خوشحال و ذوقزده شد و یک اسکناس ده پوندی به او
داد.
راننده با دیدن اسکناس گفت: "گور بابای چرچیل! اگر بخواهید، تا فردا هم اینجا
منتظر میمانم!"
خانم باربارا والترز که از مجریان بسیار سرشناس تلویزیون
های معتبر آمریکاست سالها پیش از شروع مبارزات آزادی طلبانه افغانستان داستانی
مربوط به نقشهای جنسیتی در کابل تهیه کرد.
در سفری که به افغانستان داشت متوجه شده بود که زنان همواره و بطور سنتی 5 قدم عقب
تر از همسرانشان راه میروند.
خانم والترز اخیرا نیز سفری به کابل داشت ملاحظه کرد که هنوز هم زنان پشت سر
همسران خود قدم بر میدارند و علی رغم کنار زدن رژیم طالبان، زنان شادمانه سنت
قدیمیرا پاس میدارند.
خانم والترز به یکی از این زنان نزدیک شده و میپرسد: چرا شما زنان اینقدر
خوشحالید از اینکه سنت دیرین را که زمانی برای از میان برداشتنش تلاش میکردید
همچنان ادامه میدهید؟
این زن مستقیم به چشمان خانم والترز خیره شده و میگوید: بخاطر مینهای زمینی!
نکته اخلاقی: مهم نیست که به چه زبانی حرف بزنید و یا به کجا
بروید فقط بدانید پشت سر هر مردی یک زن باهوش قرار دارد.
هفت پند مولانا در بخشیدن خطای دیگران مانند شب باش در فروتنی مانند زمین باش در مهر و دوستی مانند خورشید باش هنگام خشم و غضب مانند کوه باش در سخاوت و کمک به دیگران مانند رود باش در هماهنگی و کنار آمدن با دیگران مانند دریا باش خودت باش همانگونه که مینمایی پس از تعمق در این هفت پند به این کلمات یک بار دیگر دقت کن : شب ، زمین ، خورشید ، کوه ، رود ، دریا و انسان
(Godiva) همسر دوک کاونتری انگلیس زنی خیلی محبوب و محترم بود.
وقتی ظلم شوهر ومالیات سنگینی که باعث بدبختی مردم شده بود،را مشاهده
کرد . اصرار زیادی کرد بهشوهرش که مالیات رو کم کنه ولی شوهرش از این کار سرباز
می زد. بالاخره شوهرش یه شرطگذاشت، گفت اگر برهنه دور تا دور شهر بگردی
من مالیات رو کم می کنم . گودیوا قبولمی کنه، خبرش در شهر می پیچد، گودیوا سوار
یک اسب در حالی که همه ی پوشش بدنش موهایریخته شده روی سینه اش بود در شهر چرخید،
ولی مردم شهر به احترامش اون روز، هیچکدوماز خانه بیرون نیامدند و تمام درها و پنجره
ها رو هم بستند.در تاریخ انگلیس وکاونتری بانو گودیوا به عنوان یک زن نجیب و
شریف جایگاه بالایی داره و مجسمه اش درکاونتری ساخته شده است....