دفتر بودجه وزارت آموزش و پرورش

وبلاگ غیر رسمی دفتر بودجه و گروههای بودجه استانها

دفتر بودجه وزارت آموزش و پرورش

وبلاگ غیر رسمی دفتر بودجه و گروههای بودجه استانها

تقدیر و امتنان

به نام یگانه پروردگار رئوف

با تقدیم صمیمی ترین تحیات و ادب و احترام

خدمت معزز برادران و سروران خوب و نازنینمان

آقایان :

سیامک ابوالقاسمی ،سید علی مهاجرانی ، عزیز شمسایی ،و ... سایر عزیزان ذیوجود دفتر برنامه و بودجه .

 همواره خود را مدیون الطاف و مهربانیهایتان می دانیم .

قدردان تلاش و دلسوزی هایتان

تاییداتتان را آرزومندیم .

کمترین : سیدجواد آهنی و همکاران اداره بودجه استان قزوین

برادر بزرگوار وارجمند جناب آقای نوری

جانسوز ترین لحظه آن هنگام است که عزیزی را که فراوان دوستش داری و وجود پربرکتش را همواره احساس می کنی،در کنارت نباشد.  

می گذرد.اما به سختی ! ! ! 

وخدا رابخاطر  نعمت وجود انسان های پر تلاش،  بصیر دلسوز، ساعی و صبورچون حضرت عالی شاکریم وسلامتی و توفیق روزافزون شما را در سنگر جدیدتان از حضرت حق خواستاریم. باشد که انشاء ا...  با تأییدات الهی توفیقتان روز افزون گردد .

سه پرسش سقراط

سه پرسش سقراط

هر زمان شایعه ای روشنیدیدو یا خواستید شایعه ای را تکرار کنید این فلسفه را در ذهن خود داشته باشید!
در یونان باستان سقراط به دلیل خرد و درایت فراوانش مورد ستایش بود. روزی فیلسوف بزرگی که از آشنایان سقراط بود،با هیجان نزد او آمد و گفت: سقراط میدانی راجع به یکی ازشاگردانت چه شنیده ام؟
سقراط پاسخ داد:"لحظه ای صبر کن.قبل از اینکه به من چیزی بگویی از تومی خواهم آزمون کوچکی را که نامش سه پرسش است پاسخ دهی."مرد پرسید:سه پرسش؟ سقراط گفت: بله درست است.قبل از اینکه راجع به شاگردم بامن صحبت کنی، لحظه ای آنچه را که قصدگفتنش را داری امتحان کنیم.
اولین پرسش حقیقت است. کاملا
 مطمئنی که آنچه را که می خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟مرد جواب داد:"نه،فقط در موردش شنیده ام."سقراط گفت:"بسیار خوب،پس واقعا نمیدانی که خبردرست است یا نادرست.

 -                     لا تقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا - اسراء، 36.

          

-          به چیزی که علم و اطمینان نداری، اعتماد مکن و آن را بر زبان میاور، زیرا گوش و چشم و دل و اندیشه آدمی مسوول خواهند برد

 لا تقل مالا تعلم بل لا تقل کل ما تعلم - نهج البلاغه، حکمت، شماره 383.

نه تنها چیزی که علم نداری، بازگو مکن بلکه همه آنچه را که می دانی را نیز مگو.

 

حالا بیا پرسش دوم را بگویم،"پرسش خوبی"آنچه را که در موردشاگردم می خواهی به من بگویی خبرخوبی است؟"مردپاسخ داد:" نه ، برعکس"سقراط ادامه داد:"پس می خواهی خبری بد در مورد شاگردم که حتی درموردآن مطمئن هم نیستی بگویی؟" مردکمی دستپاچه شد و شانه بالا انداخت.

 

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نیز فرموده اند:

رحم الله عبدا قال خیرا فغنم او صمت فسلم »خدا بیامرزد کسی را که کلام خداپسندی را بر زبان آورد و پاداش گیرد و یا آنکه سکوت حکیمانه کند و - از مبتلاشدن به کیفر سخنان ناستوده - سالم بماند.

سقراط ادامه داد:"و اما پرسش سوم سودمند بودن است.آن چه را که می خواهی در مورد شاگردم به من بگویی برایم سودمند است؟"مرد پاسخ داد:"نه،واقعا"سقراط نتیجه گیری کرد:"اگرمی خواهی به من چیزی رابگویی که نه حقیقت داردونه خوب است و نه حتی سودمند است پس چرا اصلا آن رابه من می گویی؟

هفت جا نفس خویش را حقیر دیدم

هفت جا نفس خویش را حقیر دیدم

نخست : هنگامیکه به پستی تن می داد تا بلندی یابد

دوم : آنگاه که در برابر از پاافتادگان ، میپرید

سوم : آنگاه که میان آسانی و دشوار مختار شد و آسان را برگزید

چهارم : آنکه گناهی مرتکب شد و با یادآوری اینکه دیگران نیز همچون او دست به گناه میزنند ، خود را دلداری داد

پنجم : آنگاه که از ناچاری ، تحمیل شده‌ای را پذیرفت و شکیبایی‌اش را ناشی از توانایی دانست

ششم : آنگاه که زشتی چهره‌ای را نکوهش کرد ، حال آن که یکی از نقاب‌های خودش بود

هفتم : آنگاه که آوای ثنا سرداد و آن را فضیلت پنداشت

 جبران خلیل جبران  

 

تسلیت

برادرارجمندم جناب آقای نوری
مدیرکل محترم دفتر بودجه

با سلام و احترام

با نهایت تالم و تاثر درگذشت والده مکرمه تان را تسلیت عرض نموده و از خداوند منان برای آن مرحومه معظمه مغفوره طلب مغفرت و برای جنابعالی و سایر بازماندگان بزرگوارشان اجرجمیل وصبرجزیل خواستارم. 

حق شناس-معاونت پشتیبانی استان قزوین

عرض تسلیت

عرض تسلیت

اِنّا لِلّه و اِنّا اِلَیهِ راجِعوُن

 

با کمال تأسف باخبر شدیم والده محترمهجناب آقای نوری  دارفانی را وداع گفت. این مصیبت را به ایشان و خانواده محترمشان تسلیت عرض می نماییم و  از خداوند متعال برای متوفی طلب مغفرت و برای خانواده محترمشان صبر جمیل مسئلت می نماییم.بودجه قزوین  

مرد کور

مرد کور 

روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید . روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و

ادامه مطلب ...

آزمون دامادها

آزمون دامادها

زنی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.
یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه ای که دامادهایش به او دارند را ارزیابی کند.

یکی از دامادها را به خانه اش دعوت کرد و در حالی که در کنار استخر قدم
میزدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت.
دامادش فوراً...

ادامه مطلب ...

آنکه شنید و آنکه نشنید

آنکه شنید و آنکه نشنید 

بر روی ادامه مطلب کلیک کنید

ادامه مطلب ...

چرچیل و راننده تاکسی


چرچیل(نخست وزیر اسبق بریتانیا) روزی سوار تاکسی شده بود و به دفتر
BBC برای مصاحبه می‌رفت.
هنگامی که به آن جا رسید به راننده گفت آقا لطفاً نیم ساعت صبر کنید تا من برگردم.
راننده گفت: "نه آقا! من می خواهم سریعاً به خانه بروم تا سخنرانی چرچیل را از رادیو گوش دهم" .
چرچیل از علاقه‌ی این فرد به خودش خوشحال و ذوق‌زده شد و یک اسکناس ده پوندی به او داد.
راننده با دیدن اسکناس گفت: "گور بابای چرچیل! اگر بخواهید، تا فردا هم این‌جا منتظر می‌مانم!"