جوانی به سقراط مراجعه می کند و تقاضا می نماید که سقراط به او فلسفه یاد بدهد . سقراط سر جوان را در حوض آب فرو می نماید و نگه می دارد تا حدی که جوان نیاز به نفس کشیدن پیدا می کند و شروع می کند به دست و پا زدن، سقراط سر مرد جوان را از آب خارج می کند و به او می گوید: برو هر وقت حس کردی که به فلسفه به اندازه اکسیژن نیاز داری و بدون آن نمی توانی زندگی کنی بیا تا من به تو فلسفه یاد بدهم.
سلام دوست گرامی هر روز به وبلاگ شما سر میزنم واقعا حرف نداره خسته نباشید میگم به شما و ارزوی موفقیت دارم برای شما