ادامه مطلب آقای نوری :
دلیل عمدهاى که ضعف این قول را روشن مىکند دو چیز است.
اول اینکه: روزه همانطور که دیگران هم گفتهاند یک عبادت عمومى و همگانى است، و اگر منظور از آیه شریفه مورد بحث آن بوده باشد که اینان گفتند، قطعا تاریخ آن را ضبط مىکرد، و دیگر اختلافى در ثبوتش پدید نمىآمد و بهمین دلیل نسخ آن نیز ثابت مىشد و کسى در آن اختلاف نمىکرد و مىبینیم که اینطور نیست، و در هر دو قسمت اختلاف شدید هست.
علاوه بر اینکه ملحق شدن عاشورا به سه روز در هر ماه و وجوب یا استحباب روزه آن بعنوان یک عید از اعیاد اسلامى از بدعتهائى است که بنى امیه(لعنهم الله)آن را ابداع کردند، بدین جهت ابداع کردند که در آن روز در واقعه کربلا ذریه رسول خدا ص و اهل بیت او را از بین بردند، مردانشان را کشتند و زنان و ذرارى ایشان را به اسارت برده اموالشان را غارت کردند، و از خوشحالى و مسرت آن روز را مبارک شمرده، براى خود عید گرفتند، و روزه آنرا تشریع کردند تا از روزه گرفتن آن روز رکتبگیرند.
و باز بهمین منظور براى روزه آن روز فضائلى جعل کردند، و برکاتى تراشیدند، و احادیثى(به این مضمون که عاشورا یکى از اعیاد اسلامى است، و بلکه از اعیاد عامهاى است که حتى مشرکین جاهلیت و یهود و نصارا هم از زمان بعثت موسى و عیسى آن را پاس مىدارند)جعل کردند، در حالیکه هیچ یک از این مضامین درست نیست، نه یهود عاشورا را عید مىدانسته و نه نصارا، و نه مردم جاهلیت و نه اسلام، چون عاشورا نه یک روز ملى بوده تا نظیر نوروز و مهرگان عید ملى و قومى بشود، و نیز در آن روز هیچ واقعهاى از قبیل فتح و پیروزى براى ملت اسلام اتفاق نیفتاده، تا نظیر مبعث و میلاد رسولخدا ص روزى تاریخى براى اسلام باشد، و هیچ جهت دینى هم ندارد تا نظیر فطر و قربان عیدى دینى باشد، پس عزت و احترامى که بنى امیه براى عاشورا درست کردهاند عزتى استبدون جهت.
دلیل دوم: بر ضعف این قول این است که آیه سوم از آیات مورد بحثیعنى آیه: (شهر رمضان)الخ سیاقى دارد که با نازل شدنش جداى از دو آیه دیگر نمىسازد، تا ناسخ آیههاى قبل باشد: چون ظاهر سیاق این است که جمله(شهر رمضان)خبر باشد براى مبتدائى که حذف شده، و یا مبتدائى باشد براى خبرى که حذف شده، که توضیحش گذشت در نتیجه بیانى خواهد بود براى جمله: (ایاما معدودات)و با در نظر گرفتن این معنا هر سه آیه کلام واحدى خواهد بود، که غرض واحدى را دنبال مىکند، و آن عبارت است از واجب بودن روزه ماه رمضان.
و اما اینکه کلمه(شهر رمضان)مبتداء و جمله: "الذى انزل فیه القرآن"خبر آن باشد، هر چند نظریهاى است که آیه شریفه را مستقل از ما قبل مىکند، و بنابر آن، آیه شریفه صلاحیت آن را دارد که به تنهائى نازل شده باشد، لیکن صلاحیت آن را ندارد که ناسخ آیه قبلش باشد، براى اینکه میان ناسخ و منسوخ باید منافاتى باشد، و میان این آیه و آیه قبلش هیچ منافاتى نیست، تا این ناسخ آن باشد با اینکه گفتیم در نسخ باید منافات و تباینى در بین باشد.
ضعیفتر از این قول، گفتار جمعى دیگر است، که از کلماتشان بر مىآید که خواستهاند بگویند آیه دوم یعنى آیه: (ایاما معدودات)الخ ناسخ آیه اول، یعنى آیه: (کتب علیکم الصیام)است، به این بیان که قبل از اسلام روزه بر نصارا نیز واجب بود، ولى نصارا در آن کم و زیاد کردند، تا بالاخره بر عدد پنجاه روز قرار گرفت، آنگاه خداى تعالى براى مسلمین روزه رمضان را تشریع کرد، پس رسولخدا ص و مسلمانان در صدر اسلام و قبل از تشریع روزه رمضان همان روزه پنجاه روز مسیحیان را مىگرفتند، و آیه اول هم همین را تشریع کرده، مىفرماید شما مسلمانان نیز همان روزه مسیحیان را بگیرید، ولى آیه دوم وقتى نازل شد حکم آیه اول را نسخ کرد، چون فرمود روزه در چند روز معینى واجب است.
و وجه ضعیفتر بودن این قول از قول قبلى این است که همه ایرادهائى که به وجه قبلى وارد بود بر آن وارد است، علاوه بر اینکه متمم بودن آیه دومى براى اولى روشنتر از متمم بودن سومى براى دومى است، و نیز روایاتى که این قائل قول خود را مستند به آنها کرده جعلى بودن و مخالفتش با قرآن و با سیاق آیه روشنتر از مخالفت روایات قول اول با آیه است.
"فمن کان منکم مریضا او على سفر فعدة من ایام اخر"
حرف فاء در ابتداء آیه مىفهماند که مطلب آیه نتیجه و فرع آیه قبل است، که مىفرمود: (کتب علیکم) الخ، و نیز(ایاما معدودات)الخ، و معناى مجموع آن چنین مىشود: روزه بر شما واجب شده، و نیز عدد معینى در آن رعایتشده، و همانطور که از اصل روزه رفع ید نمىشود، از عدد آن نیز صرفنظر نمىشود، پس اگر در ایام رمضان عارضهاى چون مرض و سفر پیش آید که حکم وجوب روزه را در آن ایام معدوده یعنى ایام رمضان بردارد از این ایام معدوده صرفنظر نمىشود، و باید به همان عدد در سایر روزها روزه گرفت، و این همان حقیقتى است که آیه سوم(و لتکملوا العدة)الخ متعرض است، پس جمله: (ایاما معدودات)الخ همانطور که به بیان گذشته معناى تحقیر و ناچیز بودن ایام را افاده مىکند، این معنا را هم افاده مىکند، که همین عدد ناچیز رکنى است که در غرض و حکم روزه ماخوذ شده است.
کلمه(مرض)به معناى خلاف صحت و سلامتى است و کلمه(سفر)از ماده(س - ف - ر)گرفته شده، که به معناى کشف است و گویا سفر را از این جهتسفر مىخوانند که مسافر براى بیرون شدن از وطن از خانهاش منکشف و ظاهر مىشود، و گویا اینکه فرمود: (او على سفر)و مانند کلمه(مریضا) نفرمود(مسافرا)، براى اشاره به این معنا بوده که آن مسافرى روزهاش شکسته مىشود که در حال حاضر مسافر باشد، نه در گذشته، (مثل کسى که در سفر ده روز در محلى اقامت کرده است، که چنین کسى قبلا مسافر بوده، و فعلا مقیم است، و روزهاش صحیح است)و نه در آینده(مثل کسى که مىخواهد بعد از ظهر حرکت کند که چنین کسى روزه آن روزش صحیح است).
بیشتر دانشمندان و علماى اهل سنت گفتهاند: از آیه: "فمن کان منکم مریضا او على سفر فعدة من ایام اخر"الخ، استفاده مىشود که مسافر مىتواند روزه نگیرد، نه اینکه روزه گرفتن برایش حرام است، پس مریض و مسافر، هم مىتوانند روزه بگیرند، و هم اینکه افطار نموده به همان عدد از روزهاى دیگر سال روزه بگیرند.
لیکن این حرف صحیح نیست، زیرا گفتیم ظاهر جمله: (فعدة من ایام اخر)(کسى که مریض و مسافر باشد باید چند روزى در ایام دیگر سال روزه بگیرد)عزیمت است، نه رخصت، یعنى از ظاهر آن بر مىآید که مریض و مسافر نباید در رمضان روزه بگیرند، و این معنا از ائمه اهل بیت ع نیز روایتشده، و مذهب جمعى از صحابه از قبیل عبد الرحمان بن عوف، و عمر بن خطاب، و عبد الله بن عمر، و ابى هریرة، و عروة بن زبیر، نیز همین است، پس جمله نامبرده حجتى است علیه علماى نامبرده از اهل سنت.
ایشان براى توجیه نظریه خود چیزى در آیه تقدیر گرفته گفتهاند، تقدیرش"فمن کان مریضا او على سفر فافطر فعدة من ایام اخر"است، یعنى هر کس مریض یا مسافر باشد، و به همین جهت افطار کرده باشد به همان عدد از روزهاى دیگر روزه بگیرد.
و این تقدیر دو اشکال دارد، اول اینکه اصولا همانطورى که گفتهاند تقدیر گرفتن خلاف ظاهر است، (وقتى گویندهاى سخن مىگوید تمامى کلماتى که در افاده منظورش دخالت دارد در کلام خود مىآورد، و چیزى را نگفته نمىگذارد)مگر آنکه به اتکاء قرینهاى که در کلامش هستیک کلمه را حذف کند، چون یقین دارد خواننده یا شنونده با وجود آن قرینه مىفهمد که فلان کلمه حذف شده است و اما بدون قرینه دستبه چنین حذفى نمىزند.
اشکال دوم اینکه: به فرضى که تسلیم شویم و قبول کنیم که کلمه(فافطر)در آیه حذف شده، تازه این کلام هم دلالتى بر رخصت ندارد، (کدام شنوندهاى از عبارت"و هر کس مریض یا مسافر باشد، و افطار کرده باشد در ایامى دیگر روزه بگیرد"، مىفهمد روزه در سفر و مرض جایز است؟)آرى نهایت چیزى که از عبارت"فمن کان مریضا او على سفر فافطر"، در این مقام(که به گفته سایر مفسرین نیز مقام تشریع است)استفاده مىشود، این است که افطارش گناه نبوده چون جایز بوده، البته جواز به معناى اعم از وجوب و استحباب و اباحه، جوازى که با وجوب و استحباب و اباحه مىسازد، و اما اینکه به معناى سومى یعنى الزامى نبودن افطار باشد به هیچ وجه لفظ آیه بر آن دلالت ندارد، بلکه باز هم بر خلاف آن دلالت مىکند، چون قانونگذار حکیم در مقام تشریع خود، هرگز در بیان آنچه باید بیان کند کوتاهى نمىکند، و این خود روشن است.
"و على الذین یطیقونه فدیة طعام مسکین"
کلمه(یطیقون)از مصدر اطاقه است، و اطاقه همانطور که بعضى گفتهاند به معناى به کار بستن تمامى قدرت در عمل است که لازمه آن این است که عمل نامبرده آنقدر دشوار باشد، که همه نیروى انسان در انجامش مصرف شود، در نتیجه معناى جمله"و على الذین یطیقونه" این است که هر کس روزه برایش مشقت داشته باشد، و کلمه(فدیه)به معناى بدل و عوض است و در اینجا به معناى عوض مالى است، که همان طعام مسکین یعنى سیر کردن یک مسکین گرسنه است از غذائى که خود انسان مىخورد، البته نه آن غذاى سادهاى که گاهى مىخورد، و نه آن غذاى لذیذى که باز گاه گاه مىخورد، بلکه از غذاى متوسطى که غالبا استفاده مىکند، و حکم این فدیه نیز مانند حکم قضاى روزه مریض و مسافر واجب است، چون تعبیر(و على الذین)تعبیرى است که وجوب تعیینى را مىرساند، نه تخییرى و نه رخصت را.
بعضى از مفسرین گفتهاند جمله نامبرده نیز رخصت را مىرسانده و سپس نسخ شده چون خداى سبحان در اول، همه مردم را که مىتوانند روزه بگیرند مخیر کرد بین روزه گرفتن و کفاره دادن از هر روز به طعام یک مسکین، چون مردم در آن ایام عادت به روزه نداشتند، بعدها که رفته رفته عادت کردند، این آیه به وسیله آیه: "فمن شهد منکم الشهر فلیصمه"الخ نسخ شد.
بعضى دیگر از همین مفسرین گفتهاند: تنها نسبتبه اشخاص توانا نسخ شد و قرار شد حتما روزه بگیرند، و اما مثل پیر زن و پیرمرد سالخورده و زن حامله و زن بچه شیرده آیه نسخ نشد، و حکم جواز افطار و فدیه دادن باقى ماند.
و به جان خودم اینگونه تفسیرها بازى کردن با قرآن و پاره پاره کردن آیات آن است، و اگر خواننده عزیز در آیات سهگانه مورد بحث دقت کند خواهد دید که هر سه یک غرض را دنبال مىکند، و یک سیاق متصل و جملاتى به هم پیوسته و بیانى روشن دارد، آنگاه اگر این کلام واحد و پیوسته را با نظریه این مفسرین تطبیق دهد، خواهد دید که دیگر آن سیاق پیوسته را ندارد، جملاتش با یکدیگر متنافى است، اولش آخرش را نقض مىکند، یک جا مىگوید:
(کتب علیکم الصیام)روزه بر شما واجب شده، دنبالش مىگوید آنهائى که مىتوانند روزه بگیرند مىتوانند افطار نموده به جاى آن طعام دهند، و در آخر مىگوید: روزه بر همه شما واجب است تا حکم آخرى ناسخ حکم فدیه نسبتبه خصوص قادران باشد، و حکم فدیه نسبتبه غیر قادران به حال خود باقى بماند، با اینکه در آیه شریفه بنا بر این تصویر حکم غیر قادرین اصلا بیان نشده است.
مگر اینکه کسى بگوید کلمه(یطیقونه)قبل از نسخ شدن به معناى قدرت داشتن است، و بعد از نسخ به معناى قدرت نداشتن، و این پیدا است که چقدر بىپایه است. و سخن کوتاه اینکه بنا بر این باید جمله: "و على الذین یطیقونه"الخ که در وسط آیات قرار گرفته ناسخ جمله: (کتب علیکم الصیام)در اول آیات باشد، که با آن تنافى دارد، آن وقت این سؤال پیش مىآید که چرا بدون هیچ علتى حکم ناسخ را مقید به کسانى کرده که توانائى ندارند.
و نیز لازمه این تفسیر این است که جمله: "فمن شهد منکم الشهر فلیصمه"تنها ناسخ حکم کسانى باشد که قادر بر روزهاند، نه آنهائى که از روزه عاجزند با اینکه ظاهر عبارت ناسخ مطلق است، هم قادر را شامل مىشود و هم عاجز را، علاوه بر اینکه اصلا منسوخ شامل حکم عاجز نبود، تا ناسخ بخواهد آن حکم را براى عاجز باقى بدارد، و این تالى فاسدها فاحشترین تالى فاسدهایند.
حال اگر علاوه بر نسخهائى که از آقایان براى تو خواننده عزیز نقل کردیم، نسخهاى دیگرى که در باره این سه آیه ذکر کردهاند اضافه کنى، آن وقت تفسیرى عجیب خواهى دید، و آن نسخها این است که گفتهاند جمله: (شهر رمضان)ناسخ جمله: (ایاما معدودات)الخ است، و جمله(ایاما معدودات)هم ناسخ جمله(کتب علیکم الصیام)است.
(بد نیست دوباره نسخهائى را که آقایان در سه آیه قرآن قائل شدهاند بشماریم، تا بازیگرى با کلام خدا بر ایمان روشنتر بشود:
1 - جمله: (و على الذین یطیقونه)الخ ناسخ جمله: (کتب علیکم الصیام)است.
2 - جمله: (فمن شهد منکم الشهر فلیصمه)ناسخ حکم(و على الذین یطیقونه)است.
3 - جمله: (شهر رمضان)ناسخ جمله(ایاما معدودات)است.
4 - جمله: (ایاما معدودات)الخ ناسخ(کتب علیکم الصیام)است.(مترجم)