دفتر بودجه وزارت آموزش و پرورش

وبلاگ غیر رسمی دفتر بودجه و گروههای بودجه استانها

دفتر بودجه وزارت آموزش و پرورش

وبلاگ غیر رسمی دفتر بودجه و گروههای بودجه استانها

تسلیت

امام جواد علیه‌السلام: تا هنگامی که سپاسگذاری بندگان ادامه دارد نعمتهای خداوند قطع نمی‌شود.

شهادت مظهر جود و سخا و علم و معرفت، تسلیت و تعزیت.

چهار چیز است که نمی‌توان آن‌ها را بازگرداند:

 یک زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید.

ادامه مطلب ...

میلاد مبارک

میلاد على بن موسى الرضا ، مأواى دل‏شکستگان و تکیه‏گاه درماندگان

بر دلدادگان بارگاه و حریمش مبارک باد . . . 

 

بر روی رضا شمس امامت صلوات / بر شافع ما روز قیامت صلوات

در شام ولادتش که شادند همه  / بفرست بر این روح کرامت صلوات  

صلوات

سالروز عملیات افتخار آفرین ثامن الائمه (ع) و شکست حصر آبادان و یاد و خاطره رشادت های شهدا و ایثار گران هشت سال دفاع مقدس گرامی باد.

اول ذیقعده، ولادت با سعادت کریمه ی اهل بیت،

حضرت معصومه (س(،

و روز دختران و آغاز دهه ی کرامت مبارک باد.

 

میلادحضرت معصومه (س)

             

سه شنبه 28/6/91 سالروزمیلادحضرت فاطمه معصومه (س)رابه تمام دوستداران ایشان به ویژه همکاران گرامی درادارات بودجه استان ها تبریک می گوئیم وبرای همه عزیزان ازاین بانووکریمه اهل البیت بهروزی وسعادت وسلامت وشفاعت راخواستاریم واگرقابل باشیم نایب الزیاره همه شماعزیزان می باشیم.

حضرت معصومه(س)   در روز اول ذیقعده سال 173 هجری، در شهر مدینه چشم به جهان گشود. این بانوی بزرگوار، از همان آغاز، در محیطی پرورش یافت که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضایل اخلاقی آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسایی و تقوا، راستگویی و بردباری، استقامت در برابر ناملایمات، بخشندگی و پاکدامنی و نیز یاد خدا، از صفات برجسته این خاندان پاک سیرت و نیکو سرشت به شمار می رفت. پدران این خاندان، همه برگزیدگان و پیشوایان هدایت، گوهرهای تابناک امامت و سکان داران کشتی انسانیت بودند.

امام صادق (ع) در باره زیارت ایشان  می فرمایند: «آگاه باشید که برای خدا حرمی است و آن مکه است؛ و برای پیامبر خدا حرمی است و آن مدینه است. و برای امیرمؤمنان حرمی است و آن کوفه است. بدانید که حرم من و فرزندانم بعد از من، قم است. آگاه باشید که قم، کوفه کوچک ماست، بدانید بهشت هشت دروازه دارد که سه تای آن ها به سوی قم است. بانویی از فرزندان من به نام فاطمه، دختر موسی، در آن جا رحلت می کند که با شفاعت او، همه شیعیان ما وارد بهشت  می شوند.»

 لقب معصومه از سوی امام رضا (ع) به این بانوی والامقام اسلام وارد شده است؛: امام رضا (ع) در جایی فرمود: «هرکس معصومه را در قم زیارت کند، مانند کسی است که مرا زیارت کرده است».

لقب هایی که برای حضرت معصومه (س) در دو زیارت نامه غیر مشهور ذکر شده؛ به قرار ذیل است: طاهره (پاکیزه)،  حمیده (ستوده)؛ بِرّه (نیکوکار)؛ رشیده (حد یافته)؛ تقّیه (پرهیزگار)؛ رضّیه (خشنود از خدا)؛ مرضیّه (مورد رضایت خدا)؛ سیده صدیقه (بانوی بسیار راستگو)؛ سیده رضیّه مرضّیه (بانوی خشنود خدا و مورد رضای او)؛ سیدةُ نساء العالمین (سرور زنان عالم). هم چنین محدثّه و عابده از صفات و القابی است که برای حضرت معصومه (س) عنوان شده است.

 مرغ دلم راهی قم میشود                    در حرم امن تو گم میشود

عمه سادات سلام العلیک                     روح عبادات سلام العلیک

کوثر نوری به کویر قمی                        آب حیات دل این مردمی

عمه سادات بگو کیستی                        فاطمه یا زینب ثانیستی

تسلیت

زغربتش چه بگویم که سینه ها خون است                        برای صادق زهرا مدینه محزون است

دلم دوباره به یاد رئیس مذهب سوخت                           که داغ غربت لیلی حدیث مجنون است

شهادت جانسوز رئیس مذهب شیعه امام جعفر صادق علیه السلام تسلیت باد.

تسلیت

   

 شهادت رئیس مکتب شیعه و ششمین اخترتابناک  امامت و ولایت امام جعفرصادق(ع)رابه همکاران خود در بودجه استان هاتسلیت می گوئیم

اندوهی جانکاه بر تار و پود مدینه چنگ می‏زند و حُزنی غم‏انگیز، افلاک را می‏آشوبد. آسمان سیاه‏پوش می‏شود و فوج فوج، فرشته‏های عزدار، در نقطه‏ای به نام بقیع، فرود می‏آیند! و بقیع، با دیده گریان، انتظار ورود عزیزی را به سوگ می‏نشیند!

در کوچه کوچه یثرب، بوی غربت و یتیمی می‏وزد! از درها، دیوارها، پنجره‏ها، ملال و ماتم می‏بارد! سینه‏ها، داغ بزرگی را به دفترش می‏کشند و جان‏ها، در آتش مصیبتی عظیم می‏گدازند! چشم‏ها به خون می‏نشینند و دست‏ها، بی‏تابی‏شان را به سرها می‏کوبند! شاید بلایی بزرگ نازل شده؟ شاید خورشید نقاب بر چهره افکنده؟

شاید ماه برای همیشه در محاق افتاده؟ یا عرش ترک برداشته، که این گونه آشوب در ذرّات عالم به پا شده است.

بقیع! ای گنجینه دردها و اندوه‏ها، ای نهان خانه اسرار آسمانی!

لب باز کن! از ناگفتنی‏ها بگو! از دردهای نهانت بگو! امشب میزبان کدام عزیزی؟

امشب، کدام بهشت گمشده در تو پدیدار خواهد شد؟ کدام آفتاب، در خاکت طلوع خواهد کرد؟

لب باز کن، مهبط فرشتگان! زیارتگاه قدسیان! آرام جان افلاکیان!

با من سخن بگو! آن چه را که تو می‏دانی و ما نمی‏دانیم! از اندوه‏های بی‏شماری که جگرت را به آتش می‏کشد! از زخم‏های فراوانی که بر پیکرت نشسته است!

چشم به راهی امشب پایان می‏گیرد! انتظارت به سر می‏آید!

می‏آید ... ، با جگری سوخته از زهر کینه!

ساغرِ جان امام غریب و بزرگ، لبریز از آتش زهر روزگار شده است!

بقیع! آماده باش! بزم پذیرایی بیارای! دیده را فرش راهش کن!

آغوش بگشا! و جسم بی‏جانِ جان عالم را، در برگیر! آرام‏تر! که این پیکر مطهر، زخم فراوان دیده است! زخم کینه‏توزی دنیا! زخمِ نامردمی‏ها! زخم اسلام نمایان بی‏دین!

زخم نابرابری‏ها! شقاوت‏ها!

صدای گریه می‏آید!... صدای ضجه فرشتگان!

بقیع، امشب دوباره، در خاک تو خورشیدی خواهد دمید و ستاره‏ای به آسمان خواهد شتافت!

 

بخوانیم و نخندیم !

بخوانیم و نخندیم

در روزگاری که بهانه های بسیار برای گریستن داریم
شرم خندیدن، به مضحکه هم میهنان مان را بر خود نپسندیم.
کار سختی نیست نشنیدن، نخواندن و نگفتن لطیفه های توهین آمیز ...
با اراده جمعی این عادت زشت را به ضدارزش تبدیل کنیم.
رخشان بنی اعتماد
/
/
یک روز یه ترکه
اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان.. ؛
خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛
یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد،
جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد،
فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو، برای اینکه ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم
/
/
یه روز یه رشتیهاسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛
برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلق شاه تلاش کرد،
برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه؛
اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد

/یه روز یه لره
اسمش کریم خان زند بود، موسس سلسله زندیه؛
ساده زیست، نیک سیرت و عدالت پرور بود و تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز می کرد
/
/
یه روز یه قزوینی
به نام علامه دهخدا ؛
از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بفرد بود و
دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد
/
/
یه روز ما همه با هم بودیم...، ترک و رشتی و لر و اصفهانی
تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند... ؛
حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم، به همدیگه می خندیم!!! و اینجوری شادیم
این از فرهنگ ایرانی به دور است. آخه این نسل جدید نسل قابل اطمینان و متفاوتی هستند
پس با همدیگه بخندیم نه به همدیگه
/
/
آنقدر این ایمیل را بفرستیم و
بخوانیم تا عادتهای قجری در خندیدن به
هموطن( آنکه در دیده ما جا دارد ) در ما بمیرد
و با هم یکی باشیم
مثل همیشه،
مثل زمانهای سختی و مثل زمانهای جشن و افتخار.

قانون نسبیت چیست؟

قانون نسبیت چیست؟

شهین خانم و مهین خانم توی خیابون به هم رسیدن ،بعد از کلی احوالپرسی و چاق سلامتی
شهین خانم پرسید :راستی از دخترت چه خبر؟
دوسالی باید باشه که ازدواج کرده ، از زندگیش راضیه ؟ بچه دار شد؟
مهین خانم یه بادی به غبغب انداخت و گفت : آره جونم، این پسره، شوهرش، مثل پروانه دور سرش می چرخه،اون سال اول عروسی که دایم مسافرت بودن، همه جا رو رفتن دیدن، عید اون سال هم رفتن اروپا برای من هم یه پالتوی خیلی قشنگ آورده بود، تو کار های خونه هم نمی گذاره دست از سیاه به سفید بزنه، وقتی هم که
حامله بود دیگه هیچی، اینقدر بهش می رسید حالا هم که بچه اشون به دنیا اومده تا پوشک بچه رو هم این عوض میکنه، آره شکر خدا خوشبخت شد بچه ام.
شهین خانم گفت شکر خدا، ببینم پسرت چیکار میکنه از زنش راضیه !؟
مهین خانم یه آهی کشید و یه پشت چشم اومد که ای خواهر نگو که دلم خونه، پسر بد بختم هر چی در میاره همش خرج مسافرت این دختره میکنه، انگار زمین خونه اشون میخ داره اون سال اول که اصلا توی خونه بند نبودن، اصلا فکر نمیکرد که بابا این بدبخت خرج این همه سفر رو از کجا بیاره، بعدش هم عیدیه رفتن دبی، دختره برا ننه اش
رفته بود یه پالتو خریده بود ۱۰۰ دلار، پسره شده حمال خونواده زنش، طفلک بچه ام توی خونه عین یه کلفت کار میکنه، زنه دست از سیاه به سفید نمی زنه، حامله که شده بود این پسره دیگه رسما شده بود زن خونه، بعد هم که زایمان کرد حتی پوشک بچه اش رو میده این پسر بد بخت عوض میکنه، آره خواهر طفلکم بدبخت شد!