دفتر بودجه وزارت آموزش و پرورش

وبلاگ غیر رسمی دفتر بودجه و گروههای بودجه استانها

دفتر بودجه وزارت آموزش و پرورش

وبلاگ غیر رسمی دفتر بودجه و گروههای بودجه استانها

قاضی|زندگی درخت|تعطیلات عید |مسافر خسته

دو پیرمرد که یکی از آنها قد بلند و قوی هیکل و دیگری قد خمیده و ناتوان بود و بر عصای خود تکیه داده بود، نزد قاضی به شکایت از یکدیگر آمدند.اولی گفت: به مقدار ١٠ قطعه طلا به این شخص قرض دادم تا در وقت امکان به من برگرداند و اکنون توانایی ادا کردن بدهکاریش را دارد ولی تاخیر می‌اندازد و اینک می‌گوید گمان می‌کنم طلب تو را داده‌ام. حضرت قاضی! از شما تقاضا دارم وی را سوگند بده که آیا بدهکاری خودش را داده است، یا خیر. چنانچه قسم یاد کرد که من دیگر حرفی ندارم.دومی گفت: من اقرار می‌کنم که ده قطعه طلا از وی قرض نموده‌ام ولی بدهکاری را ادا کردم و برای قسم یاد کردن، آماده هستم.قاضی: دست راست خود را بلند کن و قسم یاد کن. 

 

به ادامه مطلب هم سر بزنید

ادامه مطلب ...

هدیه ای برای مادر / گربه /پر طرفدار ترین زبان جهان /

چهار برادر ، خانه شان را به قصد تحصیل ترک کردند و دکتر،قاضی و آدمهای موفقی شدند. چند سال بعد،آنها بعد از شامی که باهم داشتند حرف زدند. اونا درمورد هدایایی که تونستن به مادر پیرشون که دور از اونها در شهر دیگه ای زندگی می کرد ، صحبت کردن.
اولی گفت: من خونه بزرگی برای مادرم ساختم . دومی گفت: من تماشاخانه (سالن تئاتر) یکصد هزار دلاری در خانه ساختم. سومی گفت : من ماشین مرسدسی با راننده تهیه کردم که مادرم به سفر بره..
چهارمی گفت: گوش کنید، همتون می دونید که مادر چقدر خوندن کتاب مقدس را دوست داشت و میدونین که دیگه هیچ وقت نمی تونه بخونه ، چون چشماش خوب نمی بینه. من ، راهبی رو دیدم که به من گفت یه طوطی هست که میتونه تمام کتاب مقدس رو حفظ بخونه . این طوطی با کمک بیست راهب و در طول دوازده سال اینو یاد گرفت. من ناچارا" تعهد کردم به مدت بیست سال و هر سال صد هزار دلار به کلیسا بپردازم. مادر فقط باید اسم فصل ها و آیه ها رو بگه و طوطی از حفظ براش می خونه. برادرای دیگه تحت تاثیر قرار گرفتن. 

 

بقیه اش تو ادامه مطلب ((نظر فراموش نشه))

ادامه مطلب ...

دزدی مال و دزدی دین/دکتر رٌک /شایعه/آب پاکی

گویند روزی دزدی در راهی ، بسته ای یافت که در آن چیزگرانبهایی بود و دعایی نیزپیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند. اورا گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟ گفت: صاحب مال عقیده داشت که ایندعا ، مال او را حفظ می کند.
و من دزد مال او هستم ، نه دزد دین.
اگر آن را پس نمیدادم و عقیده صاحب آن مال ،خللی می یافت ؛ آن وقت من ، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است 

 

ادامه مطلب خیلی جالب تره .....   نظر یادتون نره

ادامه مطلب ...

با تمام وجود برای آقای نوری آرزوی بهترین ایام داریم

چند روز قبل مطلع شدم که جناب آقای نوری دفتر بودجه رو ترک کرده و در دفتر دیگری مشغول به انجام وظیفه گردیده 

یادم از فضایل اخلاقی صبر و حوصله ایشان آمد . با خودم موفقیت این عزیز رو از درگاه خدا خواستار شدم. 

یه دفعه یادم از دوره ضمن خدمتی آمد که پس از ۲.۵ سال برای کارشناس مسئولین بودجه در مرکز شهید شرافت برگزار گردید و آقای نوری با وجود جلسه مدیران آموزش و ژرورش در سالن کنفرانس اسلامی نزدیک به۴ ساعت وقتش صبحش رو در اختیار ما قرار داد. 

یادم آمد که در جلسه به علی آقا دستور یه تشویقی و غیره برای شرکت کننده گان رو داد که نه غیره اش رسید و نه تشویقش (برای یادگاری)  .خدا رو شکر گواهی دوره چند روز قبل به دست مارسید.

گلایه ای نیست شاید ایشان فرصت لازم را پیدا نکرده و شاید دوستان در اجرا کمی دچار مشکلات اداری شدن.  

یه حادثه.تجربه تلخ. چند تا حرف حساب...

 روزی رییس یک شرکت بزرگ به دلیل یک مشکل اساسی در رابطه با یکی از کامپیوترهای اصلی مجبور شد با منزل یکی از کارمندانش تماس بگیرد.
بنابراین، شماره منزل او را گرفت.

کودکی به تلفن جواب داد و نجوا کنان گفت: «سلام»
رییس پرسید: «بابا خونس؟»
صدای کوچک نجواکنان گفت: «بله»
ـ می تونم با او صحبت کنم؟
کودکی خیلی آهسته گفت: «نه»

رییس که خیلی متعجب شده بود و می خواست هر چه سریع تر با یک بزرگسال صحبت کند، گفت: «مامانت اونجاس؟»
ـ بله
ـ می تونم با او صحبت کنم؟
دوباره صدای کوچک گفت: «نه»                                             بقیه رو در ادامه مطلب بخوانید

ادامه مطلب ...

شماره اس ام اس های مهم

 اوقات شرعی : 2000916 


گرفتن خلافی ماشین :30005151 ( عدد عمودی کنار کارت رو بفرستید)

گزارش اطلاع دادن تخلف تاکسی : 30004246( شماره پلاک ماشین متخلف رو بفرستید)

رهگیری نامه پستی : 2000441 (ابتدا حرف Rرا بنویسید و بعد شماره روی رسید پستی رو )

مشکلات شهری (شهرداری) : 3000137
 

ادامه مطلب ...

بنظر شما نجس ترین چیز در این دنیای خاکی چیست؟ !!!!

گویند روزی پادشاهی این سوال برایش پیش می آید و می خواهد بداند که نجس ترین چیزها در دنیای خاکی چیست؟
برای همین کار، وزیرش را مامور می کند که برود و این نجس ترین نجس ترینها را پیدا کند و در صورتی که آنرا پیدا کند و یا هر کسی که بداند، تمام تخت و تاجش را به او بدهد.
وزیر هم عازم سفر می شود و پس از یکسال جستجو و پرس و جو از افراد مختلف به این نتیجه رسید که با توجه به حرفها و صحبتهای مردم باید پاسخ همین مدفوع آدمیزاد اشرف باشد و عازم دیار خود می شود.
در نزدیکی های شهر چوپانی را می بیند و به خود می گوید بگذار از او هم سوال کنم شاید جواب تازه ای داشت بعد از صحبت با چوپان او به وزیر می گوید من جواب را می دانم اما یک شرط دارد و وزیر نشنیده شرط را می پذیرد. 

 

بقیه اش در ادامه مطلب ====>

ادامه مطلب ...

کارمند با وجدان !!!! ...

کارمندی به دفتر رئیس خود می‌رود و می‌گوید: «معنی این چیست؟ شما 200 دلار کمتر از چیزی که توافق کرده بودیم به من پرداخت کردید.»

رئیس پاسخ می دهد: «خودم می‌دانم، اما ماه گذشته که 200 دلار بیشتر به تو پرداخت کردم هیچ شکایتی نکردی.»

کارمند با حاضر جوابی پاسخ می دهد: «درسته، من معمولا از اشتباه های موردی می گذرم اما وقتی تکرار می شود وظیفه خود می دانم به شما گزارش کنم.» 

 

خود مومیایی کردن در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

آیا می دانستید؟؟

اگر 18 سال و 7 ماه و 6 روز مدام فریاد بکشی برای گرم کردن یک استکان چای سرد انرژی تولید می کنی؟

(ارزش امتحان کردن نداره!)  

 

قلب انسان چنان فشاری موقع رساندن خون به بدن تولید میکند که می تواند تا 914.40 سانتیمتر فوران کند!

(باور نمیکنی ؟یه قمه تو قلبت فرو کن !)   

یک سوسک میتواند تا 19 روز بدون سر زندگی کند!

(توهم چندماهی به بدهکاریات فکر نکن انگار سر نداری!)  

 

بقیه در ادامه ===>

ادامه مطلب ...

رابطه ها

در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند.

خارپشتها وخامت اوضاع رادریافتند تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب همدیگررا حفظ کنند.

وقتی نزدیکتر بودند گرمتر میشدند ولی خارهایشان یکدیگررا زخمی میکرد بخاطر همین تصمیم گرفتند ازهم دور شوند ولی بهمین دلیل از سرما یخ زده میمردند.
ازاینرو مجبور بودند برگزینند یا خارهای دوستان را تحمل کنند، یا نسلشان از روی زمین بر کنده شود.

دریافتند که باز گردند و گردهم آیند. آموختند که با زخم های کوچکی که همزیستی با کسی بسیار نزدیک بوجود می آورد زندگی کنند چون گرمای وجود دیگری مهمتراست.

و این چنین توانستند زنده بمانند.


درس اخلاقی :بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم می آورد بلکه
آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنارآید و محاسن آنانرا تحسین نماید.

به ادامه مطلب  هم یه سر ی بزنید...

ادامه مطلب ...