دفتر بودجه وزارت آموزش و پرورش

وبلاگ غیر رسمی دفتر بودجه و گروههای بودجه استانها

دفتر بودجه وزارت آموزش و پرورش

وبلاگ غیر رسمی دفتر بودجه و گروههای بودجه استانها

Ipad با پنکه شارژ می شود

در عصر حاضر که انسانها به دنبال زندگی در رفاه  بیشتر هستند بعضی اوقات نکاتی بسیار ریز می تواند به سازمانها کمک کند تا فروش بهتری داشته و گوی سبقت را از رقیبان خود بربایند 

ipad ,/ì/ (' ~f©g 4'1ü eì 4h/

ادامه مطلب ...

تولد پیشرفته‌ترین زیردریایی اتمی جهان

تولد پیشرفته‌ترین زیردریایی اتمی جهان نسل جدیدی از زیردریایی‌های اتمی در حال شکل‌گیری هستند که در دنیای فناوری‌های نوین عنوان غول زیرآبی را به این نوع سازه پیچیده می‌دهند. ادامه مطلب ...

49 واقعیت درباره زمین (2)

زمین

ما بر روی سیاره ای زندگی می کنیم که تا کنون به عنوان تنها پذیرنده حیات شناخته شده است. اگرچه چند وقتی است تلسکوپ فضایی کپلر داده هایی را مخابره می کند که دربرگیرنده خبرهایی از یافته شدن سیاراتی همانند زمین (به لحاظ ساختار) است، اما این سیارات تنها نامزدهایی برای تحقیق بیشتر درباره شرایط حیات در ورای جو زمین هستند.

علی رغم تمام جستجوی های گسترده و پیشرفته بشر در فضای خارج از زمین و امیدواری به یافتن کراتی برای میزبانی از انسان ها، این تنها زمین است که به ما اجازه داده تا بر روی آن سکنی گزینیم و به بقایمان ادامه دهیم. حال شما تا چه میزان با

ادامه مطلب ...

کم‌مصرف‌ترین خودروهای مدل 2011

دپارتمان انرژی آمریکا نام کم‌مصرف‌ترین خودروهای مدل 2011 موجود در بازار این کشور را اعلام کرد.

ادامه مطلب ...

داستان کشیدن تابلوی معروف

داستان کشیدن تابلوی معروف "شام آخر" توسط "لئوناردو داوینچی"‌ حکایت شنیدنی و جالبی دارد . اتفاقی که در فرایند کشیدن تابلو رخ داد، به اندازة خود تابلو از اهمیت برخوردار است.


ادامه مطلب ...

داستان

 مردی روی نیمکتی پارکی نشسته بود و هسته های سیب را میخورد . بغل دستی اش با تعجب به او نگاه کرد بالاخره طاقت نیاورد و پرسید : 

-  خوردن هسته سیب چه فایده ای دارد؟

-  عقل آدم را زیاد می کند .

-  واقعا ؟

-  میتوانید امتحان کنید . من به  شما دو عدد از آنها را به قیمت پنج مارک می فروشم .

-  مرد پول را پرداخت و مشغول جویدن هسته های سیب شد . پس از مدتی با لحنی طلبکارانه گفت : شما سرم را کلاه گذاشتید . با این پول میتوانستم چند کیلو سیب بخرم .

-  می بینید دارد اثر می کند

داستان

روزی هیزم شکنی در یک شرکت چوب بری دنبال کار می گشت و نهایتا" توانست برای خودش کاری پیدا کند.

ادامه مطلب ...

شعر

گفتند کدامین عشق ؟ گفتیم صمیمانه
گفتند که دوستی چه ؟ گفتیم رفیقانه
گفتند سخن را چه ؟     گفتیم  ادیبانه
گفتند به کوی دوست ؟  گفتیم ذلیلانه
گفتند که دنیا چه  ؟  گفتیم نمی مانه
گفتند کدامین مرگ ؟   گفتیم غریبانه

شعر

گفتی که هر کس یک نظر بیند مرا، جان میدهد

 

 من هم  به جان در خدمتم گر یک نظر بینم تو را

 

 روزی صد بار آیم به کوی تو آشنا گردی به من

  

هر بار از بار دگر، بیگانه تر بینم تو را