همکاران خراسان جنوبی مطلب بسیار جالبی نوشتند که دستشان درد نکند اما ذکر چند نکته برای آن مطلب خالی از لطف نیست
ادامه مطلب ...خدایا تقدیرم را زیبا بنویس.
کمک کن آنچه تو زود خواهی؛
من دیر نخواهم.
و آنچه تو دیر خواهی؛
من زود نخواهم.
دیشب بار دیگر مسعود جعفری جوزانی غافلگیرم کرد و
انگار عادتش شده که در این هفت - هشت ماهه هر از چندی نفس را در سینه حبس کند
اما مفصل ماجرا
ادامه مطلب ...شنبه 8 خرداد ماه سال 1389 ساعت 13:49 | |
ارسال کننده | سید جواد آهنی |
عنوان نامه | تقدیر و امتنان |
متن نامه | تحیات و سپاس . همراه داشتن برادران و نازنینانی همچون جناب آقای علی مهاجرانی دوست و همکار معززم و سروران دیگر همچون آقایان : نوری ُ ابوالقاسمی ُ شمسایی ُ عنایتی ُ باقی زاده و ... عجب فولی مرتکب شدم که ناگزیر به ذکر اسامی گشتم . کار بسیار سخت شد ! همه خوبان گرانسنگ مجموعه ستاد علی الخصوص سروران دفتر بودجه مقصود نظرم بودند . بی تکلف و بدون ریا همگی کانون پر طراوت مهر ُ صفا ُ همراهی و صبوری اند . ایزدا عزیزانی دارم که شایسته محبتند ُ یادشان مایه آرامش ُ آنان جلوه حقیقی عشقند ُ ایشان در میان خلق معدن خیرند و دارنده پاکترین خصائل . الهی آنان را اکرام نما و بر صفات نیکشان بیفزای ُ از گناهانشان در گذر و سلامتشان بدار . آمین یارب العالمین پوزش از تصدیع اوقات به امید زیارت |
بیسوادان سده21 کسانی نیستند که نمیتوانند بخوانند و بنویسند، بلکه کسانیاند که نمیتوانند بیاموزند، آموختههای کهنه را دور بریزند، و دوباره بیاموزند.(تافلر، الوین)
بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است: «کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر دهم. بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید انگلستان را تغییر دهم. بعدها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم. در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم. اینک که در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم، شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم!!!»
با تشکر از مدیرت نحترم که ما را مورد تفقد خویش قرار دادند. از آنجاییکه جناب آقای قادر بزرگواری نمودند در خصوص مطلب آخر نکته ای را نوشتند و... ما را برآن داشت تا این جمله را تقدیم به همکار ارجمندمان کنیم تا منتظر مطالب جدیدشان باشیم.
چـــــــرا؟
|
مایه مباهات است که تعامل بین مولفین محترم این وب نوشت بدین اندازه زیاد است
و بنده اگر تبادل سخنی انجام می دهم صرفا نقش
نقش سرایداری است
که حتی اگر به رهگذری
نشان خودش را بازمی گویم
نه از برای شحنه گی است
که عیار واری گوشه می زنم
که هنر عیاران را طراران و راهزنان نیز دانند
لیک
آنان رسم
عیاری را ندانند .
درود بر قادر بزرگ و بهنام جان عزیز و حاچ آقا یونسی عزیزتر از جانم.
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی /از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی/ /گاهی اگر در چاه مانند پدر آه /اندوه مادر را حکایت کرده باشی /گاهی اگر زیر درختان مدینه /بعد از زیارت استراحت کرده باشی/ /گاهی اگر بعد از وضو مکثی کنی تا آیینه یی را غرق حیرت کرده باشی/ در سال های سال دوری و صبوری/ چشم انتظاری را شفاعت کرده باشی/ حتی اگر بی آن که مشتاقان بدانند/ گاهی نمازی را امامت کرده باشی/ یا در لباس ناشناسی در شب قدر/ از خود حدیثی را روایت کرده باشی/ یا در میان کوچه های تنگ و خسته/ نان و پنیر و عشق قسمت کرده باشی/ پس بوده یی و هستی و می آیی از راه/ تا حق دل ها را رعایت کرده باشی/ پس مردمک های نگاه ما عقیم اند/ تو حاضری بی آن که غیبت کرده باشی